loading...

روایت های یک زندگی

بازدید : 1
دوشنبه 21 بهمن 1403 زمان : 1:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روایت های یک زندگی

و به لطف خدا

برای اولین بار

توی خونه مون

مجلس روضه برپا شد ..

روضه‌ی دختر سه ساله‌ی ارباب ..

همون روز که دختر کوچولومون به خاطر زود بدنیا اومدنش بستری بود و من با چشم‌های نگران پشت در nicu منتظر بودم نیت کردم اگر خوب بشه و مرخصش کنن یک روز روضه حضرت رقیه (سلام الله) بگیرم .. چون اسمش رو همونطور که پدرش دوست داشت به اسم دختر سه ساله کربلا نامگذاری کرده بودیم..

و رقیه سادات من تمام مدت روضه خواب ِ خواب بود .. و من با دیدن کوچولوی پنج ماهه ام که الان صحیح و سالم توی بغلمه هرچقدر شکر کنم کمه..

چه اهل بیت مهربانی داریم .. چقدر مدیون شون هستیم..

و چقدر تجربه‌ی برپایی روضه شیرین هست .. الان به قدری حالم خوبه که حتی دلم نمیاد بخوابم ! الحمدلله همه کمک‌ کردند و مجلس هم به خوبی برگزار شد ..

دعا کنید هر سال توفیق داشته باشیم ذکر خانواده امام حسین (ع) توی خونه مون بپیچه.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 3
  • بازدید کننده امروز : 4
  • باردید دیروز : 4
  • بازدید کننده دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 14
  • بازدید ماه : 89
  • بازدید سال : 187
  • بازدید کلی : 8550
  • کدهای اختصاصی